پریروز غروب (پاییزه .. میدونی که..!)
شرکت بودم
میخواستم اونجا بنویسم
ولی قول داده بودم تا شب یه چیزیو آماده کنم
بیخیال شدم
بعدش اومدم خونه .. شب میخواستم بنویسم
اون قدر غرق موزیک شدم که نشستم ترجمه ش کردم بعد خوابیدم
دیروز هم تو شرکت خواستم بنویسم
ولی خودم اون قدر ذوق داشتم که دموی اولیه مدار رطوبت خاک رو تست بگیرم که بیخیال شدم
جاش یه قاشق و کیسه به دست رفتم بیرون
از باغچه ی جلوی مرکز نوآوری خاک جمع کردم
آوردم یدونه خودم تست گرفتم ذوق کردم
بعدشم به خانوم صفایی نشون دادم که اونم ذوق کنه ^_^
خیلی جواب بود برنامه م ! خیلی!
به خصوص که اساسا با برنامه هایی که یه noob مینویسه فرق داره
کاملا آماده گسترش پیدا کردنه
طوری که میشه در مقیاس خیلی بزرگ تر مثلا با 100 تا سنسور تو یه زمین چند هکتاری پیاده ش کرد خیلی آسون
دیشب هم خواستم بنویسم ولی به حدی های بودم که اصلا نتونستم
ینی کلا هیچی حس نمیکردم! کاملا lost ..
یکم جملات بی سر و ته نوشتم تو یه فایل وورد
(ترکیب golden haze با lemon haze معلومه نتیچه ش چنین میشه!!)
اون روز غروب
ینی همون پریشب
قضیه این بود که اون چیزی که قرار بود تحویل بدم اصلا کار من نبود
صرفا دیدم باهاش درگیرن
و خانوم صفایی خیلی نگرانشه
از هرکی هم کمک خواست ردش کردن
به قولی که شبش (درست شب قبلش!!) اینجا داده بودم عمل کردم
گفتم من میکنم
کلی خوشال شد
شب هم که برگشت دید هنوز درگیرم
کلی دعام کرد
البته براش دستمزد هم میگیرم
ولی خب ..
هردومون میدونستیم بحث دستمزد نبود :)
اون همینو نیاز داره که کسی پشتش باشه بدون نگرانی
منم لنگ انرژی مثبت هاشم واقعا
واقعن
شاید یکم عجیب باشه
ولی اون روز تو سلف دانشکده نشسته بودم
و فکر میکردم که وای چرا از همه بدم میاد؟!
چرا یه نفر هم نیس که .. نمیگم ازش خوشم بیاد ولی حدقل ازش بدم نیاد یا ازش ناراحت نباشم
واهای خیلی افسرده کننده س ...
باورم نمیشه چطور تحمل میکردم اینارو قبلا
یکم که تو جمعشون میشینم بالا میارم
و واقعا هم افسرده میشم
انگار غم دنیا رو تلنبار کردن رو دلم
این بیهودگی..
بیهودگی
بیهودگی
این زوال
این پژمردگی و بی روحی
منظورم از انرژی مثبتش همینه :)
آره خلاصه..
یحتمل اگه اون روزا که میخواستم بیام بنویسم
از همینا مینوشتم
برا همین اینارو گفتم که ادای دین کرده باشم یه جورایی :)))
البته مطمعنم اگه اون روز مینوشتم بیشتر از این جزئیات و نقل اتفاقات، روی همین انرژی مثبته فوکوس میکردم
ولی الان نمیدونم چیا بیاد بگم
انرژی دیگه ..!!
انرژی که از چیزای خوب میاد . چیزای خوب واقعی . که خیلی واقعی تر از چیزای نسبتا واقعتیه
حالا نمیخوام زیاد عن قضیه رو دربیارم
ولی خب واقن حالم خوبه با وجودش
و نمیخوام هم روزی یادم بره
A song of me a song in need
Of a courageous symphony
A verse of me a verse in need
Of a pure-heart singing me to peace
All that great heart lying still and slowly dying
All that great heart lying still on an angelwing
All that great heart lying still
In silent suffering
Smiling like a clown until the show has come to an end
What is left for encore
Is the same old Dead Boy’s song
Sung in silence
All that great heart lying still and slowly dying
All that great heart lying still on an angelwing
A midnight flight into Covington Woods
A princess and a panther by my side
These are Territories I live for
I’d still give my everything to love you more
نظرات شما عزیزان: